به گزارش خبرگزاری حوزه از مازندران، حجت الاسلام محمدجواد قائمی، مدیر حوزه علمیه خواهران مازندران، در یادداشتی با عنوان " مردم سالاری و استکبار ستیزی دو روی یک سکه در گفتمان مقاومت" آورده است: همواره یکی از دوگانههای مورد دستاوریز از سوی برخی جریانات سیاسی_اجتماعی برای جلب افکار عمومی در تقویت پایگاه اجتماعی خود، مساله مردم سالاری و چالش با غرب در مسیر استکبار ستیزی بوده و با همین نگاه همواره با بهچالش کشیدن تقابل سیاسی با غرب و بخصوص آمریکا، آنرا امری برخلاف منافع ملی، و خنجری بر اراده عمومی تلقی میکردند و با همین ایده به دنیال به چالش کشیدن آرمانهای انقلاب در حمایت از جبهه مقاومت به طور خاص و حمایت از جریانهای استکبار ستیز در جایجای عالم از آسیا تا آمریکای لاتین بودهاند.
هر چند که تلاش همیشگی مقام معظم رهبری در سخنرانیها بخصوص دیدار عمومی با اقشار مختلف مردم، تلقین مولفههای جریانساز متناسب با نیاز کشور اعم از سلبی و ایجابی برای راهبری افکار عمومی در مسیر تحقق تمدن نوین اسلامی_ایرانی بوده است، ولی این بار در دیدار با مردم قم که همه ساله به مناسب قیام حماسی مردم قم در حمایت از معمار و معیار انقلاب در سال 57 پس از توطئه استکباری رژیم در ورود خدشه به جایگاه اجتماعی امام در سطح افکار عمومی از طریق انتشار مقاله توهین آمیز در روزنامه اطلاعات وقت رخ داد، پرده از اکسیر نجات پخش از دوئیت مردم سالاری و استکباری ستیزی برداشت و لذا به صراحت در ضمن رد عدم امکان تصور تضاد میان مردم سالاری و استکبار ستیزی(حداقلی وجود نگاه انتقادی به اقدامات و منافع غرب بخصوص آمریکا) به صراحت بیان داشتهاند که استکبار ستیزی و عدم توجه به منافع غرب و آمریکا در سیاستگذاری داخلی و خارجی نه تنها ضد مردم سالاری نمیباشد بلکه عین مردم سالاری است؛ چرا که مردم منتخبین را برای تامین و تضمین منافع خود و کشور انتخاب کردهاند و نه دیگران؛ و لو در لوای کدخدای نظام بینالملل و الا که همان انتخابات و منتخبین عصر پسا مشروطه و پهلوی ایران وجود داشته و دیگر نیازی به انقلاب و آزادی انتخاب بعنوان دستاورد انقلاب نبوده است.
حال در ورای چرایی و صحت و یا عدم صحت طرح این دوئیت در سطح افکار عمومی از حیث انطباق با منافع عمومی جامعه و پاسخ حکیمانه رهبری، آن هم در شرائطی که از موافقت ایشان با از سرگیری مذاکرات و بررسی پالرمو CFTو FATF سخن به میان آورده میشود، این سوال از چرایی و چگونگی این فضا در اذهان منتخبین و کارگزاران نظام و حاکمیت سیاسی در جمهوری اسلامی شکل میگیرد . چگونه ممکن است منتخب ملت، خود را نسبت به تامین منافع غیر که به یقین تضییع منافع ملت است، مجاب نموده و خود را در عرصه تصمیمسازی وام دار غرب بداند؟ هر چند که این نوع کنشگری از سوی سیاستمداران در کشورهای تابع که حیات سیاسی_اجتماعی خود را مرهون الطاف دولتهای خارجی از طریق ایفای نقش گاو شیر ده، امری معهود و متعارف بوده چنانچه در سیره تصمیم سازان در عصر ناصری در حراج امتیازات اقتصادی ایران تا حرج نقاط ژئوپلتیک ایران از آرارات تا سرحدات افغانستان و بحرین در عصر پهلوی؛ ولی تصور آن در جامعه انقلابی و مدعیان انقلابی کمی دور از اذهان است، هر چند که با مراجعه به ماجرای مدینه پس از رحلت تا ماجرای حکمیت عصر علوی و سکوت کوفه در پاسخ به دعوت مسلم، دالنهای ذهنی را برایمان میسر میسازد .
اما اگر بخواهیم چگونگی تقدم منفعت غیر برخود را در بستر یک گفتمان قرآنی ترسیم کنیم، میبایستی به نوع تصویر سازی خالق هستی از رابطه انسان و شیطان بعنوان بزرگترین دشمن و استثمارکننده انسان اشارهای داشته باشیم. خالق هستی دو نوع رابطه را برای ارتباط انسان و شیطان متصور میداند؛ دسته اول آنانکه متاثر ار ترس تهدیدات شیطان دچار استیصال شدند و خود را مهیای تمکین و برقراری رابطه دوستی با آن میکنند که نتیجه آن انحراف و بدبختی بدون مسئولیتپذیری شیطان خواهد بود و سرزنش الهی را برای خود رقم میزنند «آیات 175 آل عمران ، 14 ابراهیم ، 34 سبا ، 18 کهف».دسته دوم، آنانکه با توجه به تعهد الهی برای عدم دوستی و پیروی از شیطان ، هرگز از تهدیدات او نترسیده و با تکیه بر الطاف الهی، باب مقاومت را در پیش گرفته و در نتیجه سعادتمندی دو جهان را علی رغم سختی اولیه و ظاهری ؛ رقم زدند . «آیات 16 نحل ، 60 یس» و این دقیقا همان دو مسیر قابل ترسیم در پیش روی تصمیم سازان و طراحان نوع رابطه نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران با شیطان بزرگ در عالم سیاست است . کسانی که مقهور تهدیدات شیطان بزرگ شده و به صرف چهره خندان او بدون توجه به دستان پولادین مخمل پوش آن را نادیده گرفته و سر گرم محاسبه وعده های پوشالی او شده و بر اساس همین خیال حق ولایت و اعمال ولایت در نظام بینالملل را برای او بعنوان یک پیش فرض قطعی میپذیرند و لذا سعی میکنند در همه برنامهها و تصمیمات خود از مسیر خانه کدخدای دهکده جهانی حرکت نموده و هیچ توهین و کج دهنی نسبت به مقام شامخ کدخدا و منافع آن نداشته باشند و این نوع طراحی از رابطه در نظام بین الملل با شیطان بزرگ ، دقیقا همان تابلو ترسیم شده از نتیجه دوستی و پیروی از شیطان در قرآن است که جز خسارت و پشیمانی و طلبکاری شیطان چیزی نصیب و روزی انسان پیرو نمی شود .
چیزی که حداقل در تاریخ معاصر خود از کودتای 28 مرداد بر ضد دولت ملی تا کنسرسیوم نفتی پس از آن تا معاهدات سعدآباد و برجام و تعهد بر حل مساله غزه در صورت عدم تکرار وعده صادق مشهود و ملموس میباشد، اما در مقابل کسانی که وعده خالق هستی را تصدیق نموده و گفتمان مقاومت را علیرغم همه سختیها به تن خریدند و تهدیدات دشمن را اعتنا ننموده، سرنوشتی به یقین عزتمندانهتر از تابعین در انتظارشان خواهد بود.
لذا در مسیر انقلاب و انقلابیگری،آنچه باید برای ما در مقام قضاوت و تصمیمسازی نسبت به افراد مهم باشد، پذیرش و عدم پذیرش کدخدا در نظام بینالمللی بعنوان معیار سنجش در رهآورد گفتمان مقاومت است و بهیقین نمیبایستی از کسی که شیطان بزرگ آمریکا را کدخدای نظام بین الملل میداند، انتظار داشت که منافع غرب را در تصمیمات خود لحاظ نکند؛ چرا که این لحاظ منافع در تصویر ذهنی او، حقی برای کدخدا است و حقا باید حق کدخدا را داد.
اما در مقابل کسی که تصویر ذهنی او نسبت به آمریکا ، شیطان بزرگ است که سوگند بر ضربه پذیر نمودن انقلاب و ایران یاد کرده است، حداقل وجود نگاه استعماری و محدود کننده در برنامه های اعلامی آمریکا را پیش فرض خود برای تصمیم سازی با نگرش انتقادی به قرار خواهد داد؛ لذا این سخن که مردم سالاری و استکبار ستیزی دو روی یک سکه از گفتمان مقاومت بر گرفته از آموزههای دینی و عقلی است، حرفی گزاف و به دور از مستندات عقلی و تاریخی نخواهد بود.
انتهای خبر:313/48
نظر شما